Tuesday, November 5, 2024

ناگفته های 31 سال از بزرگترین جنگ داخلی کابل که آغازگر فروپاشی دولت مجاهدین شد، جنگ افشار


 

حادثه افشار:

31 سال پیش از امروز در یکی از شب های سرد زمستانی،  احمدشاه مسعود و عبدالرب رسول سیاف، نیروهای پراکنده خود را از ساحات چهاریکار، شمالی و جبل السراج جمع آوری میکند و تعدادی از نیروهای خود را در دشت چمتله در عقب کوه افشار جابجا کرد و برای حمله بر مناطق تحت کنترول حزب وحدت آمادگی میگیرد. در آن شب سرد زمستانی ساکنان افشار به خواب میروند بی خبر از اینکه فردا جهنم افشار شروع خواهد شد.

بعد از سقوط دولت نجیب الله مجاهدین وارد کابل شدند. و هر گروه بخش های از کابل را در دست گرفتند، شمال افغانستان تحت کنترول ژنرال دوستم قرار داشت غرب افغانستان به دست نیروهای اسماعیل خان بود، کابل میان حکومت و مخالفان مسلح چندپاره شده بود مناطق شمالی کابل از جمله وزیراکبرخان، شهرنو و کارته پروان، به دست شورای نظار بود.

 غرب کابل تحت کنترول حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری بود، دشت برچی، کارته سخی، قلعه شاده و مناطق هزاره‌نشین به طور عمده در اختیار حزب وحدت بود، جنوب کابل و چهارآسیاب توسط حکمتیار و نیروهای حزب اسلامی کنترول می‌شد و از آنجا به مواضع شورای نظار حملات راکتی و توپخانه انجام میداد و بخش های شمال غربی کابل در کنترول حزب جنبش ملی افغانستان به رهبری  عبدالرشید  دوستم بود.





رهبران مجاهدین در سال 1371 ه.ش فیصله نامه پشاور را در پاکستان امضا کردند، بر اساس این فیصله نامه صبغت الله مجددی برای مدت 2 ماه رئیس دولت انتخاب شد و تصمیم گرفته شد که  بعد از گذشت این دو ماه، برهان الدین ربانی برای 4 ماه دیگر بحیث رئیس دولت انتخاب شد. برهان الدین رابانی در این 4 ماه که در قدرت بود باید شورای حل و عقد را معرفی می‌کرد و وظیفه شورای حل و عقد این بود که یک حکومت 18 ماهه موقت را معرفی کند و مقدمات انتخابات عمومی و ایجاد یک حکومت فراگیر ملی را فراهم سازد. اما شورای حل و عقد تصمیم گرفت که حکومت برهان الدین ربانی را برای 18 ماه دیگر تمدید کند، این تصمیم شورای حل و عقد مخالف گلبدین حکمتیار را به همراه داشت، اگرچه در دولت مجاهدین برای گلبدین حکمتیار کرسی صدارت در نظرگرفته شده بود، اما گلبدین حکمتیار تمام قدرت را می‌خواست، هدف گلبدین این بود که تاجک های نباید در سطح رهبری دولت قرار داشته باشد و به همین دلیل شروع به پرتاب راکت به سوی کابل را آغاز کرد.

احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و ژنرال دوستم باهم متحد شدند در برابر گلبدین حکمتیار، و این اتحاد باعث شد که حملات گسترده حکمتیار در مناطق مختلف کابل دفع شود. حملات نیروهای حکمتیار به محله های غربی به ویژه به ساحات هزاره نشین کابل ادامه داشت، این منطقه تحت بمباران های شدید حزب اسلامی قرار گرفت و نیروهای سه گانه مسعود، مزاری و دوستم توانستند حکمتیار را به عقب برانند.



اما این ائتلاف مشترک مزاری دوستم و مسعود دیری دوام نکرد و عبدالرشید دوستم از این ائتلاف خارج شد. در همین زمان، حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری خواستار بیش تر شدن نمایندگانش در کابینه بود. حزب وحدت سه وزارت خانه مهم مالیه، امنیت ملی و تجارت را از حکومت می‍خواست. حکومت از این میان وزارت مالیه و وزارت تجارت را برای حزب وحدت داد، ولی از سپردن وزارت امنیت به حزب وحدت خودداری کرد. و از همین جا اختلاف حزب وحدت با دولت آغاز شد. مزاری برای بدست آوردن وزارت امنیت ملی پافشاری می‌کرد. سال‌ها هزاره ها در اقلیت و دور از قدرت در افغانستان بود و این اولین بار در تاریخ افغانستان بود که هزاره ها در حکومت نقش مهم داشتند، مزاری میخواست با به دست گرفتن وزارت امنیت قدرت هزاره‌ها را افزایش بدهد، دو وزارت که به حزب وحدت رسیده بود همچنان کنترول اصلی آن در دست حزب وحدت نبود و حزب وحدت نقش سمبولیک داشت، با گذشت هر روز اختلافات بین حزب وحدت  و دولت بیشتر میشد و صلاحیت های حزب وحدت در داخل حکومت محدود میشد، این وضیعت منجر به 5 جنگ میان حزب وحدت و دولت برهان الدین ربانی شد،

بلاخره درماه میزان 1371 مزاری، گلبدین حکمتیار و دوستم باهم متحد شدند و طرح کوتاه برای سرنگونی حکومت برهاندین ربانی را طرح کردند. طرح کودتاه اینگونه بود که حزب وحدت از استقامت گردنه باغ بالا، حزب اسلامی از استامت چهلستون و نیروهای جنبش از استقامت مکرویان و میدان هوایی بالای حکومت مرکزی حمله کرده و ارگ را تصاحب کند و دولت جدید را تشکیل بدهد. در این طرح گلبدین حکمتیار بحیث رئیس جمهور، عبدالعلی مزاری بحیث صدراعظم و عبدالرشید دوستم بحیث وزیر دفاع تعیین شد.

یکی از نکات مورد بحث در تاکتیک های حمله این بود که حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و حزب جنبش جنرال دوستم هیچ گونه تهدید از عقب جبهه نداشتند ولی حزب وحدت عبدالعلی مزاری یک منطقه آسیب پذیر از عقب جبهه داشت و آن اینکه حزب اتحاد به رهبری عبدالرب رسول سیاف از ساحه پغمان ممکن بود برای حزب وحدت خطرساز شده و مشکل ایجاد کند.

ملا عزت در آن زمان ساحه قرغه را تحت کنترول داشت و امکانات لوجستیکی و نظامی اش توسط حزب جنبش جنرال دوستم اکمال میشد، بر اساس پیش بینی ها ظرفیت نظامی ملا عزب میتوانست در روزهای کودتا مانعی برای نیروهای اتحاد باشد و با ایجاد یک کمربند امنیتی میتوانست صد راه نیروهای اتحاد شود

باهماهنگی جنرال دوستم ملا عزب شامل این طرح شد و حزب وحدت توافق نمودکه در صورت اشتراک در این طرح پست قمندانی گارنیزون شهر کابل را به ملا عزب بدهد و همچنان 80میلیون پول نقد بخاطر دو ماه مصارف فرقه برای ملا عزب بپردازد. یکی از اشتباهات استراتیژیک مزاری این بود که مزاری تمام این توافقنامه را امضا کرده و به ملا عزب تسلیم کرد، اما ملا عزت به نزد احمدشاه مسعود وزیر دفاع حکومت مرکز رفت و طرح را روی میز اش گذاشت. احمدشاه مسعود دو برابر پول توافق شده یعنی 160 میلیون افغانی و همچنان پست معینیت اوپراتیف وزارت دفاع را برای ملا عزب پیشنهاد کرد و به این اساس ملا عزب را خرید و از طرح گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری و دوستم باخبر شد.

حزب وحدت طرح کودتاه توسط گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری و دوستم را خبر جعلی میدانست که توسط دولت برهان الدین ربانی برای مشروع ساختن جنگ افشار طرح گردیده است

در جدی 1371 ش، حدود چهل روز پیش از جنگ افشار، به دنبال اعتراض شدید رهبران حزب وحدت به ربانی و مسعود، که آن ها را بی توجه به توافقات سیاسی و حقوق شیعیان می‌خواند، این حزب از دولت ربانی خارج شد. در این زمان، حزب حرکت اسلامی به رهبری محمد آصف محسنی، رقیب حزب وحدت که اکثر آن، شیعیان غیر هزاره بودند و از متحدین مسعود به شمار می‌رفت، به ادامه کار ربانی، به عنوان رئیس دولت مجاهدین رای داد.

گلبدین حکمتیار گاه گاهی از مناطق حزب وحدت، به سمت مناطق شورای نظار راکت پرتاب می‌کرد. و این بهانه شد برای مسعود تا به فکر تصرف افشار و حذف عبدالعلی مزاری شود. مسعود میخواست با تصرف غرب کابل به ویژه کارته سخی و افشار، علاوه بر حذف مزاری، بین کابل و حزب سیاف در پغمان راه ارتباطی ایجاد کند.

مسعود بعد از آگاه شدن طرح کودتاه، در اولین اقدام، نیروهای پراکنده خود را از ساحات چهاریکار، شمالی و جبل السراج جمع آوری نمود و به تعداد 2000 نفر نیروهای خویش را با تجهیزات مکمل در دشت چمتله که در عقب کوه افشار موقعیت دارد جابجا کرد و برای حمله بر مناطق تحت کنترول حزب وحدت تجدید قوا کرد.

حمله از ساحات دهمزنگ برای مسعود به هیچ وجه مفید نبود و از نظر نظامی تنها منطقه‌ای که مسعود میتوانست آنرا شکست دهد کوه افشار، ساحه کارته مامورین و خوشحال خان بود، چون در یک طرف این ساحه نیروهای اتحاد و ملا عزت قرار داشت و از استقامت دشت چمتله هم از قبل نیروهای شورای نظار جابجا شده بود. و در باغ بالا و کارته پروان نیروهای منظم شورای نظار کمربند امنیتی داشتند، به همین دلیل بهترین گزینه برای مسعود ساحه افشار انتخاب شد. به گفته عبدالعلی مزاری قبل از حادثه افشار تعدادی زیادی هزاره ها از خطر احتمالی حمله، افشار را ترک کردند اما، اکثریت قزلباشان و سادات ها در خانه هایشان ماندند و فکر نمیکردند که دولت به افشار حمله کند. شب 21 دلو سال 1371 ش است و ساکنان افشار به دل آرام به خواب می‌روند بی خبر از این که فردا روز قیامت افشار خواهد بود، شبانه حملات راکتی به کارته سخی، دانشگاه کابل و افشار شروع شد و ساعت 1 شب 22 دلو 1371، موسسه علوم اجتماعی کابل، محل حضور عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی، توسط نیروهای برهان الدین ربانی، احمدشاه مسعود و عبدالرب رسول سیاف مورد تهاجم قرار گرفت. موسسه علوم اجتماعی از سه طرف مورد حمله قرار گرفت، از غرب توسط نیروهای اتحاد اسلامی سیاف و از شمال و جنوب توسط نیروهای دولتی مورد هجوم قرار گرفت. نیروهای حزب وحدت پس از چند ساعت مقاومت، به سمت سیلوی مرکزی و کوته سنگی شهرکابل عقب نشینی کردند وسربازان مهاجم، کارته سخی، دانشگاه کابل و افشار را تصرف کردند.

نیروهای عبدالرب رسول سیاف با برخی از نیروهای دولتی، دست  به کشتار، تجاوز، شکنجه و آتش زدن منازل در افشار زدند، نیروهای سیاف با شلیک و پرتاب بی رویه موشک، در غارت و قتل هزاران غیر نظامی شیعه دست داشتند، در رویدادی دیگر، نیروهای دولتی به سوی غیر نظامیان در حال فرار، آتش گشودند، در رویدادی دیگر، نیروهای دولتی، یک غیر نظامی زخمی را نجات داده و به محل امن بردند. همچنین گزارش شد که برخی از فرماندهان میدانی نیروهای دولتی، در حال تلاش برای توقف اقدامات خشونت آمیز نیروهای سیاف بودند. اما آنچه این جنگ را از نظر تخطی های حقوق بشری برجسته ساخته است، جستجوی خانه به خانه و کشتار وسیع ساکنان غیر نظامی و تجاوز به آنان بوده است،

گزارش های حاکی از آن است که در زمان حمله به افشار از طرف دولت به نظامیان دستور داده شد که از تجاوز به جان و مال مردم جلوگیری شود، اما نظامیان به خصوص افراد سیاف به این دستور دولت توجه نکردند و شروع به سوختاندن خانه ها، قتل عام گسترده و تجاوز به زنان کردند، افراد سیاف به نوبت به خانه های غیرنظامیان میرفتند، مردان خانه را میکشتند و به دختران و زنان افشاری تجاوز میکردند.

حدود 90 فیصد اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف رهبری این جنگ را برعهده داشتند و در این زمان سیاف حدود 1 هزار نفر از نیروهای جنگی از قندهار آورده بودند که به گروه پاه لج مشهور بودند، این گروه تمام قوانین جنگی را نقض کردند و به تجاوز غارت و سوختاندن افشار دست زدند، گزارش های حاکی از آن است که در روزهای بعد جنگ، زنان پغمانی از پغمان آمده بودند تا اموال دزدی شده را به پغمان با خود ببرند و به گفته یکی از فرماندهان حزب سیاف، حتی خشت های پخته افشار را دزدیدند و با آن خشت های پخته مسجد پغمان را ساختند. از کارته مامورین تا چهارراهی قمبر در هر درخت یک مرد افشار غیر نظامی را به دار آویزان کرده بودند. در برخی منابع آمار بالاتر یعنی رقم 2000 تن کشته شده نیز آمده است. ولی عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت در سخنرانی خود بعد از حمله بر افشار به 700 تن کشته و اسیر، تخریب و تاراج 4000 خانه در افشار اشاره کرده است. یک سال بعد وقتی  حزب وحدت دوباره افشار را گرفتند چندین گور دسته جمعی را کشف کردند، تعداد جسد های انداخته شده در میان چاه‌ها، جوی‌ها، کنار دیوارها، گودال ها و داخل خانه های آواره شدگان، شناسایی و سپس در چندین گور دسته جمعی دفن کردند. وزیر دفاع دولت اسلامی، احمدشاه مسعود، در روز دوم، دستور توقف درگیری ها را صادر کرد، اما خشونت‌ها، به ویژه اقداماتی چون تخریب منازل و غارت اموال، همچنان ادامه داشت، مسعود سپس برای دادن آرامش و اطمینان به شیعیان، یک فرمانده شیعه به نام سید حسین انوری را منصوب کرد.

عبدالعلی مزاری، سید حسین انوری را مسوول فاجعه افشار میدانست و میگفت، انوری 200 میلیون از احمدشاه مسعود گرفت و سنگر کوه افشار را فروخت، و در برابر نیروهای مسعود مقاومت نکرد اما سیدحسین انوری در زمان حیات خود بارها این ادعا را رد کرده و میگفت که در آن زمان او عضو دولت ربانی بوده چگونه در مقابل دولت که خودش عضو آن است جنگ میکرد.

جنگ افشار واقعا فاجعه بود فاجعه که فراموش ناشدنی است اما این تاریخ بارها برای ما درس داده است که چقدر سیاست اشتباه رهبران، میتواند برای یک مملکت خطرناک باشد، موضوع خیلی ساده را که میشد با گفتگو حل میکردند تبدیل به یک جنگ ویرانگر و وحشناک ساختند، و با این سیاست های اشتباه، شعله کینه را در قلب هر هزاره، تاجیک، پشتون و سادات بوجود آوردند که تا به امروز خاموش ناشدنی است.


  آخرین روزهای خروج نیروهای شوروی از افغانستان است، و مجاهدین لحظه شماری را برای سقوط دولت داکتر نجیب آغاز کرده است آمریکا، کشورهای غربی، ...