Tuesday, December 3, 2024

 آخرین روزهای خروج نیروهای شوروی از افغانستان است، و مجاهدین لحظه شماری را برای سقوط دولت داکتر نجیب آغاز کرده است

آمریکا، کشورهای غربی، پاکستان و مجاهدین باور داشتند که بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، حکومت نجیب الله بیشتر از چند هفته دوام نخواهد کرد، اما این معادلات مجاهدین و آمریکا غلط از آب درآمد چون هنوزهم داکتر نجیب کسی را داشت که معادلات جنگ را به نفع او تغییر میداد، در هر جنگی که میرفت پیروزی می‌آورد و خواب سقوط حکومت نجیب الله را برای مجاهدین حرام ساخته بود،

در تاریخ افغانستان آغازگر این کارنامه را کسی ندارد جز عبدالرشید دوستم



پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، سفیر آمریکا در پاکستان و بی نظیربوتو، نخست وزیر پاکستان طرحی برای تصرف جلال آباد توسط نیروهای مجاهدین  را آماده کردند، آن ها قصد داشتند با تصرف این شهر یک دولت موقت به رهبری گلبدین حکمتیار شکل بدهد و مقدمات فتح کابل و سقوط کامل دولت نجیب الله را فراهم سازد.

ده هزار نیروهای حزب اسلامی حکمتیار و اتحاد اسلامی سیاف به جلال آباد حمله کردند، و توانستند میدان هوایی جلال آباد را به تصرف درآورد، و دست به شکنجه و اعدام نیروهای دولتی و غیر نظامیان زدند، نیروهای دولتی با نیروهای عبدالرشید دوستم با تمام قوا، به دفاع ادامه پرداختند، نیروهای مجاهدین مقابل قرارگاه اصلی ارتش متوقف شدند و نیروهای دولتی با حمایت هوایی ضد حمله را شروع کردند، نیروهای هوایی دولتی با حملات در ارتفاع خیلی زیاد کابرد موشک های استینگر مجاهدین را ناکام ساخت. موشک های استینگر مجاهدین نمیتوانست در آن ارتفاع هواپیماهای دولتی را هدف قرار بدهند.

دولت نجیب با کمک عبدالرشید دوستم بیش از 400 موشک را به سوی مجاهدین در جلال آباد شلیک کرد، این موشک پراکنی های عبدالرشید دوستم با وجود  که دقت خیلی پایین داشت، اما توانست روحیه مجاهدین بشکند، مجاهدین نتوانسته در برابر موشک های پرتاپ شده از دفاع کند و در ظرف چند ماه تمام مواضع خود را در جلال آباد از دست دادند، در این جنگ بیش از 3 هزار نیروی مجاهدین کشته و در حدود 12 تا 15 هزار غیر نظامی همچنان کشته شدند، بیش از 10 هزار نفر دیگر آواره شدند. در آن روزها عبدالرشید دوستم قندهار را همانند جهنم روی زمین، برای مجاهدین ساخته بود، این شکست سنگین روحیه مجاهدین را درهم شکست و فکر سقوط دولت نجیب را از یاد بوردند، در همین حال داکتر نجیب تلاش میکرد که سران مجاهدین را با دادن پول خریداری کند. و در این راه نجیب موفقیت های بزرگی را بدست آورد، اکثریت قمندانان مجاهدین با گرفتن پول دست از جنگ کشیدند

کمک های آمریکا از طریق پاکستان به دست مجاهدین می‌رسید و بخش عمده آن تحویل حزب اسلامی حکمتیار می‌شد. بیشتر کمک های عربستان به اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرسول سیاف میرسد که بیشتر جنگ جویان عرب داوطلب نیز از این طریق وارد افغانستان می‌شدند.

چین میلیون های دالر سلاح های مختلف از جمله توپ ضدهوایی و موشک انداز را در اختیار گروهای  مجاهدین افغان قرار میداد و ارتش آزادی بخش چین، مجاهدین افغان را در اردوگاه های نظامی آموزش می‌داد.



عبدالرشید دوستم در اواخر دهه شصت شمسی یکباره در افغانستان مطرح شد. او در آغاز فرمانده یک گروه کوچک شبه نظامی در شمال افغانستان را برعهده داشت و در دوان حکومت نجیب الله یکباره رشد یافت و فرماندهی یک ارتش بیست هزار نفری را برعهده گرفت. از تنگی واغجان لوگر تا تنگی فرخار تخار، از کوتل سبزک باغیس تا ستوکندو پکتیا و از دره های کنر گرفته تا دشت های قندهار و زابل نیروهای عبدالرشید دوستم حضور داشتند. نیروهای تحت فرمان دوستم با قساوت تمام علیه دشمنان شان می‌جنگیدند، و به همین دلیل، آنان را گلیم جمع میگفتند

جنرال دوستم گام به گام پله های رشد و پیروزی را میپیماید، و با گذشت هر روز محبوبیت و شهرت کسب می‌کرد، در هر نبرد که جنرال دوستم میرفت، نتیجه آن نبرد از قبل هویدا بود، پیروزی

این پیروزهای سریع عبدالرشید دوستم، برای اطرافیان حکومت نجیب حساسیت برانگیز شد و شروع به توطعه های کردند که رابطه عبدالرشید دوستم و داکتر نجیب را خراب بسازد، اطرافیان داکتر نجیب میگفتند که اگر قدرت و شهرت جنرال دوستم به همین اساس ادامه پیدا کند، عبدالرشید دوستم قدرت را از نزد نجیب الله خواهد گرفت، اطرافیان نجیب بلاخره موفق شدند و داکتر نجیب طرح ترور عبدالرشید دوستم را طرح کرد، داکتر نجیب میخواست توسط نیروهای هوایی حکومت به جنرال دوستم حمله کند و تعدادی نیروهای را از هلمند به این منظور به مزارشریف انتقال داد. دوستم را در ننگرهار مسموم ساختند، وزیر دفاع نجیب الله بالای دوستم حمله کرد که در این حمله تلفات زیادی به نیروهای دوستم وارد شد و خود دوستم به شدت زخمی شد.

زمانی که دوستم میخواست از مزارشریف به کابل بیاید هواپیمای حامل او مورد حمله راکتی قرار گرفت ولی اصابت نکرد.

عبدالرشید دوستم از طرح دولت برای تروراش آگاه شده بود و در اولین فرصت با سران مجاهدین و احمدشاه مسعود تماس برقرار کرد و با بیش از 40 هزار نیرو به  مجاهدین پیوست. جنرال دوستم از مزارشریف به شبرغان رفت و تلاش برای تصرف مزارشریف را آغاز کرد، نیروهای دوستم از سمت شرقی مزارشریف از استقامت غند والگا، از سمت حیرتان و از سمت تیمورک و پل امام بُکری بالای مزارشریف حمله کردند، شدیدترین جنگ آغاز شد و نیروهای دولتی از اسمان، نیروهای عبدالرشید دوستم را هدف قرار دادند، که تعدادی زیادی افراد دوستم کشته شدند، اما سرانجام مزارشریف سقوط کرد و نیروهای عبدالرشید دوستم مزارشریف را تصرف کردند، با سقوط شهرمزارشریف، عبدالرشید دوستم، احمدشاه مسعود و عبدالعلی مزاری در شهر جبل السراج در شمال کابل جمع شدند و اساس یک اتحاد را گذشتند که بعدها به ائتلاف شمال مشهور شد. و در این دیدار طرح حمله به کابل را را روی دست گرفتند، حدود 700 تن از افراد جنرال دوستم اولین گروه بود که وارد کابل شدند. روز 16 اپریل است و داکتر نجیب تلاش میکرد تا از کشور خارج شود، اما نیروهای جنرال دوستم که کنترول میدان هوایی را در دست داشتند نگذاشتند که نجیب الله موفق به فرار شود. در 8 ثور 1371 گروه های مختلف مجاهدین وارد کابل شدند. و بعد از 48 ساعت جنگ های داخلی آغاز شد. زمانی که تنش های میان احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار بالا گرفت، دوستم 4 تا 5 هزار نیروهای خود را برای کمک احمدشاه مسعود فرستاد و شکست سنگین را به مواضع گلبدین حکمتیار وارد کرد، در این جنگ کنترول قلعه بالاحصار، تپه مرنجان و میدان هوایی کابل را در دست گرفت.

 اما دوستی عبدالرشید دوستم با مسعود دیری دوام نکرد، عبدالرشید دوستم می‌خواست قوای تازه از شمال افغانستان وارد کابل بسازد که مسعود اجازه نداد، در همین زمان عبدالرشید فکر میکرد که حکومت از نیروهای او فقط برای اهداف خود استفاده میکند و در حکومت مجاهدین ازبیک‌ها نقش اساسی را ندارد، به همین دلیل به یکبارگی از احمدشاه مسعود جدا شد و به دشمن خود گلبدین حکمتیار پیوست و در این زمان جنگ‌های شدیدی را علیه مسعود راه انداخت. اما رابطه دوستی او با گلبدین حکمتیار هم دیری دوام نکرد.

در زمستان 1371 هجری شمسی عبدالرشید دوستم در یک جنگ با نیروهای احمدشاه مسعود شکست سنگین خورد و تمام مواضع خود را در کابل از دست داد، در این زمان عبدالرشید دوستم به شمال افغانستان رفت و در نه ولایت شمال افغانستان از بدخشان تا باغیس نوعی حکومت نیمه مستقل را ساخت. هواداران عبدالرشید دوستم در این زمان او را پادشاه میگفتند، تمام صلاحیت در دست او بود، در این زمان صلح و امنیت را در ولایت های شمالی برقرار کرد، مکتب ها و دانشگاه ها بروی همه باز شد و شهر شبرغان را در آن زمان مسکو کوچک لقب گرفت، مردم از ولایت های دیگر برای کار به شبرغان میرفتند. گاز دولتی در سراسر شهر مزارشریف در هر خانه فعال شد. و برق 24 ساعته شد،

در شمال افغانستان موسسات تولیدی و اقتصادی، انتقال گاز، کود برق، صنایع نساجی، سیلو و ذغال سنگ فعال شد، احداث سرک های جدید، تمدید لین برق به مناطق بی برق، شبکه های شهری گاز در شهرهای شبرغان و مزارشریف، پایپ لین گاز به مزارشریف و احداث صدها مکتب از جمله پروژه های دولتی بود که در این زمان ساخته شد

روضه مزارشریف در این دوره دوباره بازسازی شد، وهزاران مهاجرین کابل که از جنگ های داخلی فرار کرده بودند به ولایت های شمالی پناه بردند.

دولت دوستم واحد پولی خود را چاپ می‌کرد که به نام پول جنبشی مشهور بود.

در حالی که ولایت های شمالی تحت تلسط عبدالرشید دوستم در حال ترقی و پیشرفت بود اما در سایر ولایت های جنگ های خونین مجاهدین ضمینه ظهور طالبان را فراهم ساخت،  شامگاه روز جمعه 27 سپتامبر 1996، طالبان وارد کابل شدند و با افراشتن پرچم سفید امارت اسلامی بر برج کاخ ریاست جهوری افغانستان قدرت را در دست گرفتند و به این اساس دولت مجاهدین در کابل شکست خورد، طالبان تا سال 1375 در اکثر نقاط کشور به جز ولایت های شمالی و دره پنجشیر، حکومت خود را شکل دادند، طالبان نمی‌توانستند دولت دوستم را از راه نظامی شکست دهند، در آن زمان دولت دوستم بیش از 50 هزار ارتش منظم و مسلح داشت. رسول پهلوان و برادرش عبدالملک پهلوان از جمله افراد پرنفوس حزب جنبش ملی افغانستان و نزدیک به عبدالرشید دوستم بود، در سال 1996 رسول پهلوان در یک درگیری کشته شد، ترور رسول پهلوان به شدت به رابطه بین عبدالملک و دوستم ضربه زد، عبدالملک فکر می‌کرد که برادرش به دستور دوستم کشته شده است، اما عبدالرشید این اتهام را رد میکرد و میگفت ترور رسول پهلوان توطعه دشمن است

اما رابطه عبدالملک با  هرگز با دوستم خوب نشد.

طالبان نقطه ضعف عبدالرشید دوستم و حکومتش را پیدا کردند، نقطه ضعف آن عبدالملک بود

در ماه می 1997 عبدالملک به طور ناگهانی به طالبان پیوست و اجازه داد که نیروهای طالبان وارد مزارشریف شوند، این اقدام به سقوط موقت مزارشریف به دست طالبان منجر شد، در این زمان عبدالرشید دوستم به ترکیه تبعید شد.

اگر چه بعدها دوباره عبدالرشید دوستم به ولایت های شمالی برگشت و سنگین ترین جنگ‌ها را علیه طالبان راه انداخت، اما دوستم دوباره هرگز نتوانست آن عظمت گذشته خود بدست بیاورد، ولایت های شمالی هرگز نتوانست دوباره آن امنیت و عظمت گذشته خود را تجربه کند، به این اساس حکومت 5 ساله عبدالرشید دوستم به پایان رسید و فصل جدید حکومت طالبان بر مزارشریف آغاز گردید.


Tuesday, November 5, 2024

ناگفته های 31 سال از بزرگترین جنگ داخلی کابل که آغازگر فروپاشی دولت مجاهدین شد، جنگ افشار


 

حادثه افشار:

31 سال پیش از امروز در یکی از شب های سرد زمستانی،  احمدشاه مسعود و عبدالرب رسول سیاف، نیروهای پراکنده خود را از ساحات چهاریکار، شمالی و جبل السراج جمع آوری میکند و تعدادی از نیروهای خود را در دشت چمتله در عقب کوه افشار جابجا کرد و برای حمله بر مناطق تحت کنترول حزب وحدت آمادگی میگیرد. در آن شب سرد زمستانی ساکنان افشار به خواب میروند بی خبر از اینکه فردا جهنم افشار شروع خواهد شد.

بعد از سقوط دولت نجیب الله مجاهدین وارد کابل شدند. و هر گروه بخش های از کابل را در دست گرفتند، شمال افغانستان تحت کنترول ژنرال دوستم قرار داشت غرب افغانستان به دست نیروهای اسماعیل خان بود، کابل میان حکومت و مخالفان مسلح چندپاره شده بود مناطق شمالی کابل از جمله وزیراکبرخان، شهرنو و کارته پروان، به دست شورای نظار بود.

 غرب کابل تحت کنترول حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری بود، دشت برچی، کارته سخی، قلعه شاده و مناطق هزاره‌نشین به طور عمده در اختیار حزب وحدت بود، جنوب کابل و چهارآسیاب توسط حکمتیار و نیروهای حزب اسلامی کنترول می‌شد و از آنجا به مواضع شورای نظار حملات راکتی و توپخانه انجام میداد و بخش های شمال غربی کابل در کنترول حزب جنبش ملی افغانستان به رهبری  عبدالرشید  دوستم بود.





رهبران مجاهدین در سال 1371 ه.ش فیصله نامه پشاور را در پاکستان امضا کردند، بر اساس این فیصله نامه صبغت الله مجددی برای مدت 2 ماه رئیس دولت انتخاب شد و تصمیم گرفته شد که  بعد از گذشت این دو ماه، برهان الدین ربانی برای 4 ماه دیگر بحیث رئیس دولت انتخاب شد. برهان الدین رابانی در این 4 ماه که در قدرت بود باید شورای حل و عقد را معرفی می‌کرد و وظیفه شورای حل و عقد این بود که یک حکومت 18 ماهه موقت را معرفی کند و مقدمات انتخابات عمومی و ایجاد یک حکومت فراگیر ملی را فراهم سازد. اما شورای حل و عقد تصمیم گرفت که حکومت برهان الدین ربانی را برای 18 ماه دیگر تمدید کند، این تصمیم شورای حل و عقد مخالف گلبدین حکمتیار را به همراه داشت، اگرچه در دولت مجاهدین برای گلبدین حکمتیار کرسی صدارت در نظرگرفته شده بود، اما گلبدین حکمتیار تمام قدرت را می‌خواست، هدف گلبدین این بود که تاجک های نباید در سطح رهبری دولت قرار داشته باشد و به همین دلیل شروع به پرتاب راکت به سوی کابل را آغاز کرد.

احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و ژنرال دوستم باهم متحد شدند در برابر گلبدین حکمتیار، و این اتحاد باعث شد که حملات گسترده حکمتیار در مناطق مختلف کابل دفع شود. حملات نیروهای حکمتیار به محله های غربی به ویژه به ساحات هزاره نشین کابل ادامه داشت، این منطقه تحت بمباران های شدید حزب اسلامی قرار گرفت و نیروهای سه گانه مسعود، مزاری و دوستم توانستند حکمتیار را به عقب برانند.



اما این ائتلاف مشترک مزاری دوستم و مسعود دیری دوام نکرد و عبدالرشید دوستم از این ائتلاف خارج شد. در همین زمان، حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری خواستار بیش تر شدن نمایندگانش در کابینه بود. حزب وحدت سه وزارت خانه مهم مالیه، امنیت ملی و تجارت را از حکومت می‍خواست. حکومت از این میان وزارت مالیه و وزارت تجارت را برای حزب وحدت داد، ولی از سپردن وزارت امنیت به حزب وحدت خودداری کرد. و از همین جا اختلاف حزب وحدت با دولت آغاز شد. مزاری برای بدست آوردن وزارت امنیت ملی پافشاری می‌کرد. سال‌ها هزاره ها در اقلیت و دور از قدرت در افغانستان بود و این اولین بار در تاریخ افغانستان بود که هزاره ها در حکومت نقش مهم داشتند، مزاری میخواست با به دست گرفتن وزارت امنیت قدرت هزاره‌ها را افزایش بدهد، دو وزارت که به حزب وحدت رسیده بود همچنان کنترول اصلی آن در دست حزب وحدت نبود و حزب وحدت نقش سمبولیک داشت، با گذشت هر روز اختلافات بین حزب وحدت  و دولت بیشتر میشد و صلاحیت های حزب وحدت در داخل حکومت محدود میشد، این وضیعت منجر به 5 جنگ میان حزب وحدت و دولت برهان الدین ربانی شد،

بلاخره درماه میزان 1371 مزاری، گلبدین حکمتیار و دوستم باهم متحد شدند و طرح کوتاه برای سرنگونی حکومت برهاندین ربانی را طرح کردند. طرح کودتاه اینگونه بود که حزب وحدت از استقامت گردنه باغ بالا، حزب اسلامی از استامت چهلستون و نیروهای جنبش از استقامت مکرویان و میدان هوایی بالای حکومت مرکزی حمله کرده و ارگ را تصاحب کند و دولت جدید را تشکیل بدهد. در این طرح گلبدین حکمتیار بحیث رئیس جمهور، عبدالعلی مزاری بحیث صدراعظم و عبدالرشید دوستم بحیث وزیر دفاع تعیین شد.

یکی از نکات مورد بحث در تاکتیک های حمله این بود که حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و حزب جنبش جنرال دوستم هیچ گونه تهدید از عقب جبهه نداشتند ولی حزب وحدت عبدالعلی مزاری یک منطقه آسیب پذیر از عقب جبهه داشت و آن اینکه حزب اتحاد به رهبری عبدالرب رسول سیاف از ساحه پغمان ممکن بود برای حزب وحدت خطرساز شده و مشکل ایجاد کند.

ملا عزت در آن زمان ساحه قرغه را تحت کنترول داشت و امکانات لوجستیکی و نظامی اش توسط حزب جنبش جنرال دوستم اکمال میشد، بر اساس پیش بینی ها ظرفیت نظامی ملا عزب میتوانست در روزهای کودتا مانعی برای نیروهای اتحاد باشد و با ایجاد یک کمربند امنیتی میتوانست صد راه نیروهای اتحاد شود

باهماهنگی جنرال دوستم ملا عزب شامل این طرح شد و حزب وحدت توافق نمودکه در صورت اشتراک در این طرح پست قمندانی گارنیزون شهر کابل را به ملا عزب بدهد و همچنان 80میلیون پول نقد بخاطر دو ماه مصارف فرقه برای ملا عزب بپردازد. یکی از اشتباهات استراتیژیک مزاری این بود که مزاری تمام این توافقنامه را امضا کرده و به ملا عزب تسلیم کرد، اما ملا عزت به نزد احمدشاه مسعود وزیر دفاع حکومت مرکز رفت و طرح را روی میز اش گذاشت. احمدشاه مسعود دو برابر پول توافق شده یعنی 160 میلیون افغانی و همچنان پست معینیت اوپراتیف وزارت دفاع را برای ملا عزب پیشنهاد کرد و به این اساس ملا عزب را خرید و از طرح گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری و دوستم باخبر شد.

حزب وحدت طرح کودتاه توسط گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری و دوستم را خبر جعلی میدانست که توسط دولت برهان الدین ربانی برای مشروع ساختن جنگ افشار طرح گردیده است

در جدی 1371 ش، حدود چهل روز پیش از جنگ افشار، به دنبال اعتراض شدید رهبران حزب وحدت به ربانی و مسعود، که آن ها را بی توجه به توافقات سیاسی و حقوق شیعیان می‌خواند، این حزب از دولت ربانی خارج شد. در این زمان، حزب حرکت اسلامی به رهبری محمد آصف محسنی، رقیب حزب وحدت که اکثر آن، شیعیان غیر هزاره بودند و از متحدین مسعود به شمار می‌رفت، به ادامه کار ربانی، به عنوان رئیس دولت مجاهدین رای داد.

گلبدین حکمتیار گاه گاهی از مناطق حزب وحدت، به سمت مناطق شورای نظار راکت پرتاب می‌کرد. و این بهانه شد برای مسعود تا به فکر تصرف افشار و حذف عبدالعلی مزاری شود. مسعود میخواست با تصرف غرب کابل به ویژه کارته سخی و افشار، علاوه بر حذف مزاری، بین کابل و حزب سیاف در پغمان راه ارتباطی ایجاد کند.

مسعود بعد از آگاه شدن طرح کودتاه، در اولین اقدام، نیروهای پراکنده خود را از ساحات چهاریکار، شمالی و جبل السراج جمع آوری نمود و به تعداد 2000 نفر نیروهای خویش را با تجهیزات مکمل در دشت چمتله که در عقب کوه افشار موقعیت دارد جابجا کرد و برای حمله بر مناطق تحت کنترول حزب وحدت تجدید قوا کرد.

حمله از ساحات دهمزنگ برای مسعود به هیچ وجه مفید نبود و از نظر نظامی تنها منطقه‌ای که مسعود میتوانست آنرا شکست دهد کوه افشار، ساحه کارته مامورین و خوشحال خان بود، چون در یک طرف این ساحه نیروهای اتحاد و ملا عزت قرار داشت و از استقامت دشت چمتله هم از قبل نیروهای شورای نظار جابجا شده بود. و در باغ بالا و کارته پروان نیروهای منظم شورای نظار کمربند امنیتی داشتند، به همین دلیل بهترین گزینه برای مسعود ساحه افشار انتخاب شد. به گفته عبدالعلی مزاری قبل از حادثه افشار تعدادی زیادی هزاره ها از خطر احتمالی حمله، افشار را ترک کردند اما، اکثریت قزلباشان و سادات ها در خانه هایشان ماندند و فکر نمیکردند که دولت به افشار حمله کند. شب 21 دلو سال 1371 ش است و ساکنان افشار به دل آرام به خواب می‌روند بی خبر از این که فردا روز قیامت افشار خواهد بود، شبانه حملات راکتی به کارته سخی، دانشگاه کابل و افشار شروع شد و ساعت 1 شب 22 دلو 1371، موسسه علوم اجتماعی کابل، محل حضور عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی، توسط نیروهای برهان الدین ربانی، احمدشاه مسعود و عبدالرب رسول سیاف مورد تهاجم قرار گرفت. موسسه علوم اجتماعی از سه طرف مورد حمله قرار گرفت، از غرب توسط نیروهای اتحاد اسلامی سیاف و از شمال و جنوب توسط نیروهای دولتی مورد هجوم قرار گرفت. نیروهای حزب وحدت پس از چند ساعت مقاومت، به سمت سیلوی مرکزی و کوته سنگی شهرکابل عقب نشینی کردند وسربازان مهاجم، کارته سخی، دانشگاه کابل و افشار را تصرف کردند.

نیروهای عبدالرب رسول سیاف با برخی از نیروهای دولتی، دست  به کشتار، تجاوز، شکنجه و آتش زدن منازل در افشار زدند، نیروهای سیاف با شلیک و پرتاب بی رویه موشک، در غارت و قتل هزاران غیر نظامی شیعه دست داشتند، در رویدادی دیگر، نیروهای دولتی به سوی غیر نظامیان در حال فرار، آتش گشودند، در رویدادی دیگر، نیروهای دولتی، یک غیر نظامی زخمی را نجات داده و به محل امن بردند. همچنین گزارش شد که برخی از فرماندهان میدانی نیروهای دولتی، در حال تلاش برای توقف اقدامات خشونت آمیز نیروهای سیاف بودند. اما آنچه این جنگ را از نظر تخطی های حقوق بشری برجسته ساخته است، جستجوی خانه به خانه و کشتار وسیع ساکنان غیر نظامی و تجاوز به آنان بوده است،

گزارش های حاکی از آن است که در زمان حمله به افشار از طرف دولت به نظامیان دستور داده شد که از تجاوز به جان و مال مردم جلوگیری شود، اما نظامیان به خصوص افراد سیاف به این دستور دولت توجه نکردند و شروع به سوختاندن خانه ها، قتل عام گسترده و تجاوز به زنان کردند، افراد سیاف به نوبت به خانه های غیرنظامیان میرفتند، مردان خانه را میکشتند و به دختران و زنان افشاری تجاوز میکردند.

حدود 90 فیصد اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف رهبری این جنگ را برعهده داشتند و در این زمان سیاف حدود 1 هزار نفر از نیروهای جنگی از قندهار آورده بودند که به گروه پاه لج مشهور بودند، این گروه تمام قوانین جنگی را نقض کردند و به تجاوز غارت و سوختاندن افشار دست زدند، گزارش های حاکی از آن است که در روزهای بعد جنگ، زنان پغمانی از پغمان آمده بودند تا اموال دزدی شده را به پغمان با خود ببرند و به گفته یکی از فرماندهان حزب سیاف، حتی خشت های پخته افشار را دزدیدند و با آن خشت های پخته مسجد پغمان را ساختند. از کارته مامورین تا چهارراهی قمبر در هر درخت یک مرد افشار غیر نظامی را به دار آویزان کرده بودند. در برخی منابع آمار بالاتر یعنی رقم 2000 تن کشته شده نیز آمده است. ولی عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت در سخنرانی خود بعد از حمله بر افشار به 700 تن کشته و اسیر، تخریب و تاراج 4000 خانه در افشار اشاره کرده است. یک سال بعد وقتی  حزب وحدت دوباره افشار را گرفتند چندین گور دسته جمعی را کشف کردند، تعداد جسد های انداخته شده در میان چاه‌ها، جوی‌ها، کنار دیوارها، گودال ها و داخل خانه های آواره شدگان، شناسایی و سپس در چندین گور دسته جمعی دفن کردند. وزیر دفاع دولت اسلامی، احمدشاه مسعود، در روز دوم، دستور توقف درگیری ها را صادر کرد، اما خشونت‌ها، به ویژه اقداماتی چون تخریب منازل و غارت اموال، همچنان ادامه داشت، مسعود سپس برای دادن آرامش و اطمینان به شیعیان، یک فرمانده شیعه به نام سید حسین انوری را منصوب کرد.

عبدالعلی مزاری، سید حسین انوری را مسوول فاجعه افشار میدانست و میگفت، انوری 200 میلیون از احمدشاه مسعود گرفت و سنگر کوه افشار را فروخت، و در برابر نیروهای مسعود مقاومت نکرد اما سیدحسین انوری در زمان حیات خود بارها این ادعا را رد کرده و میگفت که در آن زمان او عضو دولت ربانی بوده چگونه در مقابل دولت که خودش عضو آن است جنگ میکرد.

جنگ افشار واقعا فاجعه بود فاجعه که فراموش ناشدنی است اما این تاریخ بارها برای ما درس داده است که چقدر سیاست اشتباه رهبران، میتواند برای یک مملکت خطرناک باشد، موضوع خیلی ساده را که میشد با گفتگو حل میکردند تبدیل به یک جنگ ویرانگر و وحشناک ساختند، و با این سیاست های اشتباه، شعله کینه را در قلب هر هزاره، تاجیک، پشتون و سادات بوجود آوردند که تا به امروز خاموش ناشدنی است.


Wednesday, September 27, 2023

مستند زندگی عمران خان و طناب دار سیاست


 

‏25‏/09‏/2023

او خوب میدانست که مردم دیگر از حزب مسلم لیک و حزب مردم خسته شده. چهره تکراری، دیگر در سیاست پاکستان جا نداشت. و به همین اساس او حزب خودش را تاسیس کرد و با کمک ارتش قدرت را در پاکستان به دست آورد. او خوب میدانست، در این کشور، هیچ نخست‌وزیری تاکنون، دوران مسولیت خود را به پایان نبرده و در نمیه راه به آشکال مختلف، حذف شدند. یگانه راه برای رسیدن به قدرت ارتش بود، اما به یکبارگی روابط او با ارتش خراب شد و در آتش قهر ارتش قرار گرفته است،

ممکن است سرنوشت اش همانند ذوالفقار علی بوتو به اعدام خواهد کشید.

داستان نافرجام قدرت گیری عمران خان، به کجا ختم خواهد شد؟

عمران خان در 5 اکتبر 1952 در یک خانواده ثروت‌مند در پاکستان به دنیا آمد، پدرش اکرام الله خان نیازی شرمان خیل و مادرش شوکت خانم نام داشت. عمران خان در کودکی آرام و محجوب بود و با 4 خواهر خود یکجا بزرگ شد. عمران خان مقطع ابتدایی و متوسطه را در لاهور و تحصیلات عالی خود در رشته اقتصاد در دانشگاه آکسفورد بریتانیا به پایان رساند.

عمران خان در سال 1974 در دانشگاه آکسفورد برتانیا کاپیتان تیم کرکت شد و در سال 1992 تیم کریکت پاکستان را به مقام قهرمان جهانی رساند. او مدت 2 دهه در سطح جهانی به بازی کریکت مشغول بود و پس از بازنشستگی به سیاست روی آورد. عمران پس از آن که از ورزش دست کشید در سال 1995 با خانم جمیما گولدسمیت، دختر جیمی گولدسمیت سرمایه دار بزرگ فرانسوی ازدواج کرد، جمیما گولدسمیت دین اسلام را پذیرفت، حاصل ازدواج شان دو پسر با نام های سلیمان وقاسم بودند، اما پس از 9 سال ازهم جدا شدند. خان دوبار دیگر هم ازدوج کرد و هر دو بار منجر به جدایی شد.

عمران خان سال 1996 بود که به عرصه سیاست پا گذاشت و حزب تحریک انصاف را تاسیس کرد. عمران خان به مدت طولانی از سیاست های نواز شریف نخست وزیر سابق پاکستان انتقاد میکرد و خواهان استعفای دولت نواز شریف بود.  خان در روز شنبه 18 آگست 2018 به عنوان بیست و دومین نخست وزیر پاکستان قدرت را به دست گرفت.

در به قدرت رسیدن عمران خان ارتش نقش مهم داشت. در کشور پاکستان قدرت اصلی در دست ارتش است و این ارتش است که دولت میسازد.

نواز شریف رقیب عمران خان، نخست رد صلاحیت شد و بعد به اتهام فساد محکوم شد. بسیاری مشکوک  بودند که آقای شریف در گذشته واقعا در فساد دست داشته است- اما دلیل واقعی مجازات او در آن زمان اختلافات او با ارتش بود. اما دیری نگذشت که روابط ارتش با عمران خان  همچنان به تیرگی کشانیده شد. درگیری خان و ارتش پاکستان به اکتبر 2021 بر سر انتصاب رییس سازمان استخباراتی این کشور آی اس آی برمیگردد. خان با انتخاب رییس پیشنهادی آی اس آی مخالفت کرد. این اقدام باعث شد که او در جهنم خشم نظامیان قرار بگیرد . ژنرال باجوا فرد جدید را به عنوان مسوول ای اس ای میخواست، اما عمران خان بخاطر که رابطه نزدیک با ژنرال فیض حمید برقرار کرده بود، مقاومت کرد، زمانی که حمایت ارتش از عمران خان از بین رفت، سقوط او اجتناب ناپذیر شد. ژنرال باجوا خواهان احیای بخشی از تجارت با رقیب منطقه‌ای خود یعنی هند بود که با تلاش عمران خان لغو شد. مدت ها است که پاکستان از بحران اقتصادی رنج میبرد. در این کشور 231 میلیون نفری، تورم و افزایش قیمت مواد غذایی و بحران اقتصادی طولانی مدت، زمینه را برای تنش و خشونت مهیا کرده.

در 10 اپریل 2022، مجلس نمایندگان پاکستان، عمران خان را سلب صلاحیت کرد، و وی را به نقض قانون اساسی متهم کرد. صلب سلاحیت عمران خان به موجی از اعتراضات هواداران عمران خان رقم زد اما به شکل خشن توسط ارتش سرکوب شد.

مخالفان عمران خان او را متهم کرده که از هدایای خارجی به نفع شخصی سو استفاده کرده، و سبب شده که اقتصاد کشور در پرتگاه سقوط قرار بگیرد. عمران خان احزاب مخالف را به همدستی با آمریکا به خاطر نزدیکی با روسیه و چین میداند

عمران خان گفت به دلیل تمایل ضد غربی در سیاست خارجی او، که شامل انتقاد از جنگ آمریکا در افغانستان نیز میشد، قربانی تلاشی به رهبری ایالات متحده برای کلید زدن تغییر رژیم در پاکستان است.

پنچ دلیل عمده شکست دولت عمران خان:

1.     عدم اجازه ایجاد پایگاه نظامی در پاکستان

2.     سفر به روسیه

3.     انتخاب ریاست ارتش

4.     نارضایتی های داخلی

5.     سناریو بازیگران خارجی

آمریکا بارها تلاش کرد که نظر دولت عمران خان را نبست به ایجاد یک پایگاه نظامی در این کشور هسته ای جلب کند اما هر بار با مخالفت عمران خان مواجه شد.

عمران خان در زمان شروع جنگ روسیه و اوکراین به مسکو  سفر کرد، در سفر عمران خان، آمریکا اعلام که که اسلام آباد در تحریم های اعمالی علیه روسیه مشارکت کند که با مخالفت عمران خان مواجه شد. عمران خان در سخنان خود بارها اسم آمریکا را به عنوان کشور که خواهان برکناری وی بوده است نام برد. اما دولت آمریکا این اتهامات را بی اساس خوانده است

رابطه دولت خان با جمهوری اسلامی همیشه خوب بود و حمایت عمران خان از طالبان، موج از نارضایتی های میان شهروندان افغانستان به همراه داشته است. سیاست های پاکستان در قبال پناه دادن به طالبان و تضعیف ساختن دولتی پیشین افغانستان، همیشه مورد انتقاد افغان ها قرار گرفته است.

حالا سرنوشت عمران خان در دستان ارتش است. ارتش که در سال 1979 در یک دادگاه نظامی ذوالفقار علی بوتو را اعدام کرد. بوتو برای استادگی نیاز به شانه های ارتش نداشت. او پایگاه قوی در میان مردم و رهبران سیاسی داشت، اما حضور عمران خان در قدرت کاملا وابسته به ارتش بوده است. این ارتش بود که از هیچ تلاش و اقدامی کوتاهی نکرد تا عمران به قدرت برسد.

ارتش سه گزینه برای عمران خان روی میز دارد. تبعید، محرومیت از فعالیت های سیاسی و یا هم اعدام

اما حذف فزیکی عمران خان برای ارتش تبعات منفی خواهد داشت، چون الگوهای آینده قدرت اجباری ارتش رقم خواهد زد. رفتن یا ماندن عمران خان در سیاست پاکستان ممکن چندان مهم نباشد، اگر ارتش پاکستان بتواند عمران خان را اعدام کند، خشم ارتش برای برچیدن چهره های سیاسی در پاکستان سالیان متمادی ادامه خواهد داشت

شما آینده سیاسی پاکستان را چگونه بررسی میکنید، حتما در قسمت کمنت همین ویدیو با ما در میان بگذارید.

Friday, September 22, 2023

اکبر هاشمی رفسنجانی؛ از سردار سازندگی تا ترورهای نافرجام

 

در سپهر سیاست ایران، سیاستمدارترین سیاست مدار ایران بعد از انقلاب. فردی که در حدود 4 دهه گذشته بعد از رهبر قدرتمندترین چهره سیاسی ایران بود.




رییس مجلس، رییس جمهور، رییس مجموعه تشخیص مصلحت نظام، رییس مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران

تنها یک نفر در نظام سیاسی ایران است که این القاب کلیدی را از آن خود کرده است. اکبری هاشمی رفسنجانی

هاشمی رفسنجانی در این 4 دهه فعالیت های سیاسی خود فراز و نشیب های زیادی داشت. زمانی یکی از منفورترین چهره های جمهوری اسلامی در افکار عمومی بود و زمانی دیگر به یکی از محبوبترین شخصیت های سیاسی تبدیل شد. اما او چطور توانست تا این حد میان هوادارانش چهره محبوب و کابوش وحشتناک برای مخالفانش گردد؟

قبل از تماشای این ویدیو.....

اکبر هاشمی رفسنجانی در سوم شهریور 1313 در روستای بهرمان شهرستان رفسنجان ودر یک خانواده نسبتا ثروتمند به دنیا آمد. پدرش میرزاعلی هاشمی بهرمانی و مادرش بی بی صفریان بود. پدر اکبر شغل باغ داری داشت و در پهلوی باغداری به تجارت پسته هم مشغول بود، که از این طریق توانست مال و منالی خوب بدست بیاورد

 اکبر هاشمی تحصیل را از 5 سالگی آغاز کرد و در سن 14 سالگی به قم رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. استادهای او در حوزه علمیه قم سید حسین طباطبایی بروجردی، روح الله خمینی و سید محمد محقق داماد بودند. اکبر هاشمی تحت اثر تعلیمات روح الله خمینی به سیاست روی آورد و به مخالفت با حکومت محمد رضا شاه پهلوی پرداخت. این مخالفت ها سرانجام به دستگیری و زندانی شدن او منجر شد. در مجموع از سال 1337 تا 1357 هاشمی رفسنجانی 7 بار و مجموعا 4 سال و 5 ماه به جرم فعالیت های مخفیانه برضد حکومت پهلوی به زندان افتاد. اکبر هاشمی رفسنجانی در سال 1377 با عفت مرعشی که دختری از خانواده روحانی و از نوادگان سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است ازدواج کرد. ثمره این ازدواج 5 فرزند به نام های فاطمه، محسن، فایزه، مهدی و یاسر است. هاشمی رفسنجانی با روح الله خمینی در دهه سی شمسی آشنا و دوست شد. بعد از تبعید خمینی، هاشمی نقش مدیر مالی مبارزات انقلاب و ارتباط با سایر گروه های انقلابی را برعهده گرفت. هاشمی در آغاز دهه پنجاه، به گروه مجاهدین خلق ایران پیوست؛ ولی خیلی زود آنان را ترک کرد و به فعالیت اقتصادی ساخت و ساز املاک در تهران روی آورد.

پس از پیروزی انقلاب او یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی شد و از زمانی تشکیل این شورا، یکی از قدرتمندترین چهره های آن بود. مدتی معاونیت و سپس سرپرستی وزارت کشور را برعهده گرفت. او از سایر بازیگران صحنه سیاست ایران در آن دوره، ذکاوت سیاسی داشت. این توانایی به همراه اعتماد کاملی که خمینی به هاشمی داشت، دو عامل اصلی افزایش روزافزون قدرت او در نظام پس از انقلاب بود. در آن دوره او نزدیک ترین فرد به رهبر بود و نقش چشم و گوش رهبر را ایفا میکرد.

اکبر هاشمی رفسنجانی در زمان جنگ عراق و ایران از جمله فرماندهان ارتش بود. بسیاری او را مسوول ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر میداند. به دلیل عدم پذیرش قطعنامه 514 شورای امنیت سازمان ملل جنگ عراق و ایران حدود 8 سال طول کشید. خمینی با ورود نظامیان ایران به خاک عراق موافق نبود. اما هاشمی برد ایران را در تصرف خاک عراق میدانست

ایران برای تصرف بصره چندین عملیات نظامی همانند، عملیات رمضان، عملیات محرم، عملیات والفجر، عملیات خیبر، عملیات کربلای 4، عملیات کربلای 5 و عملیات والفجر8 انجام داد که در آن ها از یورش موج انسانی استفاده کرد و تلفات بسیاری داشتند. استفاده از یورش موج انسانی در برابر ارتش منظم عراق باعث میشد تلفات ایران در هر عملیات دو تا سه برابر تلفات عراق باشد.

اکبر هاشمی رفسنجانی در پایان جنگ عراق و ایران نقش مهم داشت. او روح الله خمینی را وادار به پذیرش خاتمه جنگ با عراق کرد. سه ماه بعد از آن که هاشمی در خرداد 1367 از سوی روح الله خمینی به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب شد ایران قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت.

از دو دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در ایران به دوران سازندگی یاد میشود. اولین برنامه پنچ ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب به اجرا گذاشته شد. سیاست باز اقتصادی و وضع قوانین ضدانحصار از جمله اقدامات موثر این دوره بود. از مهمترین ذغدغه های پیش روی این دولت بازسازی کشور بعد از جنگ هشت ساله دشوار بود که ویرانه های زیادی را برجا گذاشته بود. مهمترین اولویت دولت او بازسازی زیربناهای اقتصادی و صنعتی کشور، توسعه سیاست خارجی و اصلاح ساختار مدیریتی کشور بود که انتقاداتی را نیز در پی داشت. در این دوره تعداد بسیار زیاد سد، کارخانه و کارگاه تولید صنعتی راه اندازی، و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دانشگاه ساخته شد. در این دوره تبعاتی منفی مانند افزایش تورم و قیمت مسکن در دوره اول ریاست جمهوری او افزایش یافت. اکبر هاشمی در دوران ریاست جمهوری خود سه بار هدف ترور قرار گرفت.

بدون شک، این هاشمی بود که راه را برای رهبر شدن سید علی خامنه‌ای هموار کرد. هاشمی در مجلس خبرگان خاطره ای تعریف کرد که بر اساس آن روح الله خمینی در زمان حیات خود جانشینی خامنه ای بر منصب رهبری را تایید کرده بود. رشد قدرت هاشمی در سال های پس از مرگ روح الله خمینی حداقل تا 1374 ادامه یافت. او خود را به عنوان معمار و مجری ایران نوین معرفی کرد و لقب سردار سازندگی را از آن خود ساخت. مخالفان هاشمی دوره اول ریاست جمهوری او را یکی از دوره های تاریک کشور از نظر نقض حقوق بشر میداند. و برخی تحلیلگران اعتقاد دارند حضور یک روحانی فرصت طلب و با دیدگاه های کمتر سنتی در راس هرم قدرت در ایران، باعث شد تا حکومت مشروعیت بیشتری کسب کند

در دور دوم ریاست جمهوری و در طول دهه هفتاد، او بارها تلاش کرد رابطه ایران با ایالات متحده آمریکا را عادی بسازد ولی همواره شکست خورد. در همین حال جناح راست به رهبری خامنه‌ای با آن که، بازسازی اقتصاد کشور با سیاست هاشمی را تایید میکرد ولی سیاست فرهنگی و تمایل او به غرب را تحمل نکرند و به تدریج روابط هاشمی با خامنه‌ای تیره شد.جناح راست عادی سازی روابط با غرب را به تهاجم فرهنگی تشبیح کردند و آن را در جهت آرمان های خمینی و تشیع نیمدانستند.

با نزدیک شدن به پایان دور دوم ریاست جمهوری، هاشمی تلاش کرد تا اصلاحیه را به تصویب برساند که براساس آن هاشمی بتواند برای سومین بار پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. این قدام بی درنگ مورد اعتراض قرار گرفت. هاشمی دو سال پس از اتمام دوران ریاست جمهوری خود در سال 1378 در انتخابات مجلس ششم برای به دست آوردن نمایندگی تهران شرکت کرد. حضور او در مجلس میتوانست باعث شود تا از نگرانی محافظه کاران نسبت به ریاست جمهوری خاتمی کاسته شود. هاشمی بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 شرکت کرد. با وجود آنکه او در مرحله اول انتخابات آرایی بیش از محمود احمدی نژاد کسب کرده بود، ولی در مرحله دوم نتوانست بیش از 36 درصد از آرا را بدست بیاورد. تنش بین هاشمی و احمدنژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 به صورت علنی خود را نشان داد، در مناظره تلویزیونی محمد احمدی نژاد اتهاماتی را به خانواده هاشمی رفسنجانی وارد ساخت. هاشمی به روز قبل از انتخابات و در یک نامه سرگشاده به خامنهای، ادعاهای احمدی نژاد را دروغ، تهمت و خلاف گویی خواند

پیروزی هاشمی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال 1386، فرصتی برای جبران شکست ها بود. اندکی بعد ریاست مجلس خبرگان را نیز به دست آورد. مجلسی که در صورت لزوم میتوانست با دو سوم آرا، خامنه‌ای را از قدرت دور بسازد. در روز 26 تیرماه 1388، هاشمی سکوت خود را شکست. او شورای نگهبان را به ازدست دادن فرصت متهم کرد، نتیجه انتخابات را مشکوک خواند و از حاکمیت خواست تا با آزاد کردن زندانیان سیاسی، اعتماد مردم را دوباره به دست بیاورد.

روز یک شنبه 19 جدی 1395 است. هاشمی رفسنجانی برای شنا رفته است. اما بعد از گذشت مدتی شاهدان صحنه دور از انتظار را دیدند. هاشمی معلق در روی آب مانده است. بعد از این که به بیمارستان منتقل شد در ساعت19:30 دقیقه همان روز خبر مرگ هاشمی در 82 سالگی اعلام شد. پیکر او پس از اقامه نماز میت توسط علی خامنه‌ای در دانشگاه تهران از خیابان انقلاب تهران با حرم سید روح الله خمینی با بیش از 4 میلیون نفر همراهی شد و در حرم سید روح الله خمینی به خاک سپرده شد.

فرزندان او مرگ او را مشکوک خواندند. فایزه هاشمی در جلسه با حضور اعضای خانواده و برخی از مسولان شورای امنیت ملی اعلام کرد که در بدن پدرش 10 برابر بیش از حد مجاز رادیو اکتیو بوده است. همچنان محسن هاشمی گفت که حکومت جمهوری اسلامی اجازه دیدن فیلم های باغ و استخر را که پدرش در آن درگذشته است را نمیدهد. حسن روحانی پرونده مشکوک بودن مرگ هاشمی رفسنجانی را به شورای امنیت، برگرداند. در مورد مرک مشکوک هاشمی رفسنجانی بش از 10 ها گزارش در شبکه های اجتماعی به نشر رسیده است و به این اساس در این مورد ون میدیا پلس هیچ گونه داوری و پیش داوری کرده نیمتواند. به این اساس یکی از قدرتمندترین و یکی از سیاست مدارترین سیاست مدارهای تاریخ معاصر ایران به تاریخ پیوست.

شما اقدام های هاشمی رفسنجانی را چگونه بررسی میکنید حتما در قسمت کمنت با ما در میا بگذارید!


Follow for more:
👇👇👇👇👇👇
Youtube:
Instagram:
TikTok:
E-mail:
Samim.journal@gmail.com
Weblog:
Sayed Samim Hussaini - سید صمیم حسینی

Monday, September 4, 2023

شبکه حقانی چگونه به قدرت رسید

 


ترورهای هدفمند شبکه حقانی

شبکه حقانی، در دو دهه گذشته بزرگترین عملیات های انتحاری پرتلفات، ترورهای متعدد و بمگذاری های مهیب، جان هزاران شهروند افغانستان را گرفت.

13 سپتامبر 2011، کابل در وحشت

دو روز بعد از 10 مین سالگرد حمله به برج های سازمان تجارت جهانی، اعضای شبکه حقانی با هجوم بالای سفارت آمریکا، قلب کابل را به میدان جنگ تبدیل کردن

روزهای سیاه و خونین برای نیروهای بین المللی، دولت افغانستان، و غیر نظامیان.

شبکه حقانی با همکاری مستقیم با القاعده و داعش پیچیده ترین حمله های انتحاری را در خاک افغانستان مدیریت کرد.

شبکه حقانی تنها گروه تروریستی در جهان است که بزرگترین لشکر از انتحاری کننده گان را دارد

رونمایی از مرد 10 میلیون دالری

سراج الدین حقانی برای اولین بار در این مراسم در کابل دیده شد حالا او سرپرست وزارت داخله دولت این گروه است

آمریکا جایزه که بر سراج الدین حقانی تعیین کرده بود از 5 میلیون دالر به 10 میلیون دالر افزایش داد. سال ها از سراج الدین حقانی فقط همین تصاویر در دست بود.

این یکی از مشهورترین حمله شبکه حقانی،  در سال 2011 به کابل

تقریبا همزمان با 10 مین سالگرد حمله های 11 سپتامبر. نیروی حقانی به سفارت آمریکا، آرگ ریاست جمهوری، ستاد فرماندهی، ناتو، اداره امنیت ملی و یک مرکز اداره پولیس در غرب کابل حمله کردند. شبکه حقانی با سازمان دادن چنین حمله ها توان خود را برای ضربه زدن به حکومت مرکزی افغانستان و نیروی های بین المللی ثابت کرد.

شبکه ای شبه نظامی با بیشتر از 5 دهه فعالیت

این جلال الدین حقانی است رهبر شبکه حقانی، اولین فعالیت های مسلحانه‌ی جلال الدین حقانی به دوران محمد داوود، رییس جمهور وقت افغانستان برمیگردد، در دهه 1970 میلادی. محمد داوود خان در زمان تنش با پاکستان از جدایی طلبان بلوچ پاکستانی و پشتون های ناسیونالیستی حمایت کرد و به آنها پناه داد، سازمان اطلاعات ارتش پاکستان هم گروه های اسلامگرا را علیه حکومت محمد داوود در مناطق قبایلی هم مرز با پاکستان تحریک کرد. اولین حمله شبکه حقانی در خاک افغانستان در سال 1975 رخ داد برای تنبیح داوود خان...

اردوگاه مخفی شبکه حقانی در حال برنامه ریزی یک حمله هستند. حمله به هوتل انترکانتیننتال. حمله به این هوتل در سال 2011 دست کم 17 کشته برجا گذاشت. همین هوتل یکبار دیگر در سال 2018 هدف قرار گرفت و این بار بیشتر از 20 نفر کشته شدند.

شبکه حقانی با عملیات های انتحاری پرتلفات، ترورهای متعدد و بمگذاری های مهیب، نهاد های امنیتی حکومت مرکزی را تضعیف کرد.

در ۲۰ سال گذشته، شبکه حقانی پول هنگفتی از طریق آدم‌ربایی، باج‌گیری، و شراکت در قاچاق مواد مخدر به‌دست آورده‌ان

· ۲۱آوریل ۲۰۱۷طالبان و شبکه حقانی مسئولیت حمله به یک پایگاه ارتش را بر عهده گرفت که در آن بیش از ۱۴۰ سربازان کشته شدند.

· ۲۱ جنوری ۲۰۱۹طالبان و شبکه حقانی مسئولیت حمله به یک مرکز آموزش ریاست عمومی امنیت ملی را بر عهده گرفت که در آن بیش از ۱۰۰ پرسنل امنیتی کشته شدند.

· ۲۹ نوامبر ۲۰۲۰طالبان و شبکه حقانی مسئولیت حمله به پایگاهی ارتش در افغانستان را بر عهده داشت که ۳۰ پرسنل امنیتی در آن کشته شدند.

سراج الدین حقانی در یک سخنرانی در شهر کندهار برای نخستین بار، تایید کرد که در 2 دهه گذشته، 1050 انتحار کننده را به افغانستان فرستاده است و شکست ناتو را مدیون همین انتحاری ها دانست. شبکه حقانی مسوولیت پیچیده ترین حمله های انتحاری را به دوش گرفته است. حمله های که 100 ها کشته و زخمی بجا گذاشته است. اما حالا این گروه پیام آوران مرگ قدرت را در افغانستان بدست آورده است و معلوم نیست آینده کشور را به کدام سمت و سو خواهد کشاند؟


  آخرین روزهای خروج نیروهای شوروی از افغانستان است، و مجاهدین لحظه شماری را برای سقوط دولت داکتر نجیب آغاز کرده است آمریکا، کشورهای غربی، ...